این روزها فصل نمایش محصولات اسکاری است و این فیلم در زمره کارهایی قرار میگیرد که شانس زیادی برای نامزد شدن در رشتههای مختلف اسکار را دارد.در عین حال «شب متعلق به ماست» اولین فیلم فصل است که ترکیب بازیگران خیلی خوبی دارد.
تمام این بازیگران هم نقشهای خود را خیلی خوب بازی کردهاند و حضورشان یکی از نقاط قوت فیلم است. مارک والبرگ بازیگر شاخص سینما و تئاتر در این فیلم نقش یک افسر پلیس نیویورکی به نام جوزف گورسینسکی را بازی میکند که مسئول دستگیری عوامل اصلی یک باند مافیایی روسی است.
این گروه در کنار تمام فعالیتهای ضداجتماعی خود، دفتر باشگاه برادر این مامور پلیس را به صورت محل اصلی نشستهای خود درآوردهاند. جوزف یک پلیس خونسرد است که تلاش دارد قانون را به شکلی درست و منطقی اجرا کند.
زمانی که عوامل مافیایی ضربات شدیدی به او و خانوادهاش میزنند، برادر جوزف (با بازی یوآکین فونیکس) قدم جلو میگذارد و برای از بین بردن این گروه مافیایی به نیروی پلیس می پیوندد.
ادامه قصه فیلم، تلاشهای قهرمانان آن برای نابودی عوامل مافیایی و اجرای عدالت را به نمایش میگذارد. مارک والبرگ در گفتوگوی زیر درباره کارنامه سینماییاش، فیلم تازه خود و شانس کسب جایزه اسکار برای آن صحبت میکند.
- هم بازیات ژواکین فرنیکس میگوید از نوع بازی تو در جلوی دوربین شگفتزده شده است. او گفت تو وارد صحنه فیلمبرداری میشدی و از همه چیز اطلاع داشتی: کاملاً در کاراکترت غرق شده بودی و تمام دیالوگهایت را میدانستی. این موضوع تاثیر خیلی زیادی روی او گذاشته بود.
خب، من همیشه سرصحنه فیلمبرداری آماده حضور پیدا میکنم. دوست دارم درون کاراکترهایم مکاشفه کنم، به ویژه وقتی دارم با کسی مثل جیمزگری کارگردان این فیلم کار میکنم.
او در کاری که میکند خیلی دقیق است و میداند که سر صحنه به دنبال چیست. کافی است از او درباره یک جمله و دیالوگ سؤال کنی و او برایت توضیح کاملی درباره آن میدهد. در عین حال باید تلاش کرد تا وقت افراد گروه سرصحنه فیلمبرداری بیهوده از دست نرود.
ژواکین وارد صحنه میشد و میگفت «من این دیالوگ یا صحنه را دوست ندارم» و پشت سرش20 تا سیگار دود میکرد، آن هم ساعت 8صبح! به او میگفتم «ول کن بابا، بیا این صحنه را بازی کنیم.» و او پاسخ میداد: «نه. نقش تو خوب است، ولی مال من نه.» اما واقعیت امر این است که هر کسی مرحله پیشرفت کاری خودش را دارد و باید یک جوری با نقشش کنار بیاید.
من این نکته را خیلی خوب میدانستم که جیمز آدم ویژهای است. به همین دلیل سعی میکردم تا حد امکان وقتی وارد صحنه میشوم آمادگی کامل برای ایفای نقشم را داشته باشم. میخواستم آنگونه که او میخواهد (و انتظار دارد) آماده انجام کارهایم باشم.
- این آخریها در فیلمهای زیادی در نقش پلیس ظاهر شدهای، آیا این مسئله باعث شده تا دیده و نگاه خاصی نسبت به این موضوع پیدا کنی؟
بله، من چیزهای خیلی زیادی درباره پلیسها میدانم. این موضوع به چند سال اخیر و بازیام در نقش پلیسهای مختلف هم برنمیگردد. آشناییام با این قشر به دوران کودکی برمیگردد. البته حالا احترام بیشتری برایشان قائلم. مثل هر آدم خلافکار دیگری، وقتی کار بدی میکردم از پلیسها متنفر بودم. ولی حالا میدانم که وجودشان برای حفظ نظم و امنیت اجتماعی لازم است و برای همین برایشان دعا میکنم.
- وقتی در فیلمش مثل «شب متعلق به ماست» بازی میکنی، مدت زمانی را هم با آنها میگذرانی؟
بله، برای بهتر شدن نقش کار خوبی است.
- مهمترین و شگفتانگیزترین چیزی که دربارهشان یاد گرفتهای چیست؟
این که اکثر آنها چقدر خودشان را نسبت به کمک به مردم متعهد میدانند، آنها در فکر خودشان نیستند و میخواهند کار درست را انجام دهند. آنها کارهایی کاملاً قهرمانانه میکنند.
- آیا با پلیسهایی که کار غلط انجام داده و از موقعیت خود سوءاستفاده میکنند هم برخورد داشتهای؟
وقتی جوانتر بودم بله. آدمهایی که با آنها بزرگ شدم همان کارهایی را انجام میدادند که من انجام میدادم. ولی آنها دستگیر نمیشدند و کارشان در جایی ثبت نمیشد. علتش این بود که خودشان پلیس بودند. خب، این نکته کمی آزاردهنده است.
- درباره سبک کاری ژواکین حرف زدی. درباره رابرت دووال هم صحبت میکنی؟
خب، بدون هیچ شک و تردیدی دووال یکی از بهترین بازیگران سینماست و خودم از طرفدارانش هستم. او پدرم را به یادم میآورد. پیشرفت کاری او همیشه شبیه من است و هر دوی ما به یک شکل خودمان را آماده حضور جلوی دوربین میکنیم: وارد صحنه میشویم و تلاش میکنیم تا همه چیز واقعی باشد. کار کردن در کنار رابرت دووال مثل برآورده شدن یک آرزوی قدیمی بود. رویایی بود که به حقیقت پیوست.
- سرصحنه فرصت آن پیش آمد تا با او درباره کارهای گذشتهاش حرف بزنی؟
درباره خیلی چیزها صحبت کردیم، و از جمله «پدرخوانده»و ««و اینک آخر الزمان» اما بیشتر از هر چیز دوست داشتم درباره تجربهاش در «فرستاده»حرف بزند. او در این فیلم یکی از بهترین بازیهای عمرش را ارائه داد. البته کارگردانیاش هم د راین فیلم فوقالعاده بود. اما او هر بار صحبت را به سمت چیزهایی مثل غذا و سینمای وسترن میکشاند. خیلی دوست داشت درباره غذا حرف بزند. اگر اسم یک غذ را میآوردی، او کلی دربارهاش برایت رودهدرازی میکرد!
- او تو را دعوت به یک مناظره بازیگری کرد؟
نه . اما میدانست که من هم عاشق بازیگریام و حساسیت زیادی نسبت به این موضوع دارم. در ضمن دووال میدانست پسزمینه هنریام موسیقی است. اما دراین باره ما کمتر صحبت میکردیم و ارتباط چندانی نداشتیم، یک شب، او و همسرش شام مهمان ما بودند.حتی در این مهمانی هم (که خانوادگی بود) فرصت چنین صحبتهایی نشد.
- فکر میکنی تو هم در آینده مثل او پشت صندلی کارگردانی بنشینی؟
مدتی است که میخواهم چنین کاری بکنم. مطمئن باشید یک روز فیلمی را کارگردانی خواهم کرد. اما منتظرم تا یک قصه و فیلمنامه خوب و منسجم به دستم برسد. این کار مثل یک ماراتن سخت و فشرده است و باید به تدریج داخل آن شد.
- به این فکر نیفتادهای که کارگردانی را با ساخت یکی،2 تا از اپیزودهای مجموعههای تلویزیونی شروع کنی؟
به این موضوع هم فکر کردهام، اما نیازی به انجام آن و کسب تجربهای به این شکل نمیبینم. طی این سالها با فیلمساز پرقدرت و زیادی کار کردهام که آرزوی همکاری با آنها را داشتهام. چیزهای بسیار زیادی از تکتک آنها یاد گرفتهام. به همین خاطر در حال حاضر فقط به دنبال پیدا کردن مضمونی خوب ومقبول برای کارگردانی آن هستم.
- آیا هیچ یک از صحنههای فیلمهای قبلیات تاثیر خاصی روی تو داشتهاند و برای تحت تاثیر قرار دادنت دوباره به سراغت میآیند؟
میدانی نکته عجب و غریب چیست؟ کابوسی داشتم که در آن من و امنایت شامالان کارگردان صحنه آتشسوزی فیلم «اتفاق» را (که هنوز اکران عمومی نشده است) داخل آتش میافتیم. اما در کل، کابوس هیچ یک از فیلمهایم را نمیبینم.
بعد از یک روز کار فشرده با خستگی تمام به خانه میروم و میخواهم استراحت کنم. به همین دلیل سعی میکنم به کارهای شخصی خودم برسم و فرصتی برای فکر کردن درباره این چیزها را ندارم. قبل از خواب دعا میکنم و با یک مشت تفکر مثبت میخوابم.
- هنگام اکران عمومی درام خشن «تیرانداز» گفتی دوست داری بیشتر در فیلمهایی بازی کنی که بچههایت هم بتوانند آنها را تماشا کنند. آیا در بین قراردادهایی که داری فیلمهایی که جنبه خانوادگی بیشتری داشته باشند هم پیدا میشود!
خیر، در حال حاضر هیچ یک از فیلمهایم در این رده قرار نمیگیرند. خیلی خوشحالم که توانستم در درام ورزشی و خانوادگی «ناپیدا» بازی کنم. فیلم «شب متعلق به ماست» هم تا حدودی این حال و هوا را دارد. فکر میکنم بچههایم 13ساله که بشوند میتوانند این فیلمها را تماشا کنند. در مورد «اتفاق» نمیتوانم چیزی بگویم، چون چند صحنه واقعا ترسناک دارد. البته این روزها نسبت به انتخاب فیلمهایی که میخواهم بازی کنم، دقت و احتیاط بیشتری میکنم.
- در مورد توجهی که در رابطه با جایزه اسکار در اوایل سال به تو شد چه فکر میکنی؟
جالب بود. آخر کار کمی مضطرب شده بودم. از این که خانوادهام را خوشحال و مفتخر میدیدم راضی بودم. تا قبل از این در چنین مراسمی شرکت نکرده بودم. خیلی خوشحال شدم که مارتی (مارتین اسکورسیزی) بالاخره اسکار بهترین کارگردانی را گرفت. من هم جوایز و هدایایی گرفتم. ناراحت نیستم که برای «رفتگان» جایزه اسکار نگرفتم.
- فکر میکنی «شب متعلق به ماست» نامزد جوایز اسکار شود؟
هیچکس نمیداند. به این فیلم افتخار میکنم. احساسم این است که جیمزگری کارگردان آن در آینده تبدیل به یکی از بهترین فیلمسازان صنعت سینما شود.
- نقدهای مربوط به فیلمهایت را میخوانی؟
خواندن نقدهای مثبت راحتتر از نقدهای منفی است. البته اینجور چیزها را خیلی دنبال نمیکنم. اهل اینترنت نیستم. هر چند وقت یکبار، دوست یا آشنایی چند تا از این نقدها را برایم میآورد و من هم آنها را میخوانم.
- اولین نقدی را که بر بازیات شد به یاد میآوری؟
بله، متعلق به نیویورک تایمز بود و در آن از بازیام در «مرد رنسانسی» تعریف شده بود. وقتی «ترس» اکران شد، مرا با جات گارفیلد و رابرت مقایسه کردند. احساس میکنم تشبیه خوبی بود.
movieweb.com